محافظان رهبری

ساخت وبلاگ

محافظان رهبری...
ما را در سایت محافظان رهبری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهدی نبی لو mehdi12345 بازدید : 326 تاريخ : دوشنبه 21 مهر 1393 ساعت: 16:08

در بحران جنگ خلیج فارس مقام معظم رهبری ابلاغ فرمودند : واحدهای نظامی در منطقه جنوب و غرب گسترش پیدا کنند.

 

ما جزء واحدهای بودیم که در منطقه جنوب ، حوالی پادگان حمید اردو زده بودیم . این حرکت در پی همان فرمان بود ،فرمانی که در آن آورده بودند ، عبارت بود از این که : به هیچ وجه نباید پذیرفت که کسی حتی به اندازه یک وجب به خاک ما تجاوز نکند.

 

این دستور قاطع فرماندهی کل قوا همه ما را مصمم کرده بود که کوچکترین رخنه و نفوذ را نپذیریم . ما هر چه در توان داشتیم به میدان آوردیم و آماده مقابله احتمالی با دشمن شدیم .

 

آمریکایی ها تصمیم داشتند با تصویب مصوبه ای در کنگره خود ، از خاک جمهوری اسلامی ایران برای حمله به عراق استفاده کنند . تدبیر فرمانده معظم کل قوا و در پی آن ، حضور گسترده نیروها در مناطق غرب و جنوب ، آمریکایی ها را از تصمیمشان باز داشت.

 

سردار سرتیپ پاسدار علی فضلی

محافظان رهبری...
ما را در سایت محافظان رهبری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهدی نبی لو mehdi12345 بازدید : 318 تاريخ : چهارشنبه 16 مهر 1393 ساعت: 18:55

از حجة الاسلام سید احمد موسوی ( سفیر ایران در سوریه ) شنیدم که ایشان گفتند :« در جلسه ای که با سید ( سید حسن نصرا... ) داشتم ، ایشان به من گفت که چیزی را در مورد حضرت آقا می خواهم به شما بگویم ، « بعد از جنگ 33 روزه  ، در میان حزب الله شبهه ای بوجود آمد که جنگ با اسرائیل اشتباه بزرگی بوده است و همه در مورد آن دچار شک و تردید شده بودند ، وقتی خبر به من رسید ، اندکی تامل کردم و با خود گفتم : نکند که ما واقعا اشتباه عمل کردیم ، در این افکار بودم که یکی از فرماندهان حزب الله وارد اتاق من شد و گفت : از دفتر مقام معظم رهبری نامه ای آمده . رفتم نامه را خواندم ، دیدم که آقا نوشته اند: « جناب سید حسن نصرالله ، در مورد جنگ با اسرائل شک به دل خود راه نده که کار شما شایسته و صحیح بود ، رژیم صهیونیستی در تابستان سال آینده با نیروی قوی تری قصد جنگ با شما را داشت و اگر شما الان نمی جنگیدید ، حتما شکست می خوردید .»

 

چون شب از طریق ویدئو کنفرانس با مردم دیدار داشتم  ، تصمیم گرفتم که سخنان رهبر را با مردم در میان بگذارم ، اما نه به نقل از رهبر بلکه از خود گفته باشم . شب شد و سخنانی را که رهبر به من گفته بودند را به مردم گفتم ، اما در دلم ترسی بود ، با خود گفتم نکند که امام خامنه ای اشتباه کرده باشند ، یکدفعه به خود آمدم و گفتم رهبر بدون اینکه او را در جریان بگذارم از دلم خبر داشت پس حتما اشباه نمی کند .

 

روز بعد ، کانال 11 تلوزیون اسرائیل را گرفته بودم ، که سخنرانی فرمانده ی ارتش اسرائیل را گوش بدم . فرمانده ی ارتش در سخنرانی خود گفت :  « فکر نمی کردم که نیروهای حزب اللهی در ارتش ما هم نفوذ کرده باشند ، آنها از برنامه های ما با خبر بودند و میدانستند که در تابستان سال آینده قصد جنگ با آنها را داشتیم و اگر اطلاعات به آنها نمی رسید قطعا آنها را شکست میدادیم .»

 

سید حسن نصر الله گفت : « در این حین با خودم گفتم ، حتما مقام معظم رهبری با عالم غیب در ارتباط است ، و گرنه اینها کار یک انسان معمولی نیست »

 

این سخنان را به نقل از سفیر محترم جمهوری اسلامی ایران در جلسه با سید حسن نصر الله بیان کردم

 

 

محافظان رهبری...
ما را در سایت محافظان رهبری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهدی نبی لو mehdi12345 بازدید : 310 تاريخ : چهارشنبه 16 مهر 1393 ساعت: 18:53

محافظان رهبری...
ما را در سایت محافظان رهبری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهدی نبی لو mehdi12345 بازدید : 336 تاريخ : پنجشنبه 3 مهر 1393 ساعت: 15:26

 

محافظان رهبری...
ما را در سایت محافظان رهبری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهدی نبی لو mehdi12345 بازدید : 304 تاريخ : پنجشنبه 3 مهر 1393 ساعت: 15:11

داعش، فرزند آمریکا و اسرائیل است

 

 رفتار آمریکا در برابر گروهک تروریستی داعش، از پیدایش تا به امروز به قدری متناقض بوده است که بسیاری از تحلیل‌گران بر این عقیده‌اند که اساساً آمریکا به دنبال مبارزه‌ی ریشه‌ای و حل آن نیست. به این موضوع رهبر انقلاب هم در مصاحبه‌ای که به‌هنگام مرخص شدن از بیمارستان داشتند، اشاره کرده و گفتند: «اینها قبل از این یک ائتلافى علیه سوریه تشکیل دادند - با سروصداى فراوان در اطراف عالم؛ سى کشور، چهل کشور، پنجاه کشور را جمع کردند - هیچ غلطى نتوانستند بکنند در مورد سوریه؛ در مورد عراق هم همین است. نمی‌خواهند هم کار جدى‌اى بکنند. آن حرکتى که علیه داعش انجام گرفت و کمر داعش را در عراق شکست، این کار آمریکایى‌ها نبود؛ خود آنها هم خوب می‌دانند...» برای تبیین بهتر این موضوع، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR با آقای دکتر هیثم صقور گفت‌وگو کرد. دکتر هیثم صقور، از فعالان برجسته‌ی آشتی ملی سوریه در اروپا به شمار می‌رود که مرکزی را به منظور تنویر افکار عمومی و تبیین حقانیت نظام دمشق در رویارویی با افراد مسلح خارجی در کشور بلغارستان اداره می‌کند. 

 

 همان‌طور که می‌دانید اخیراً آمریکا و برخی از کشورهای غربی و عربی به بهانه‌ی مبارزه با گروهک تروریستی «داعش» اقدام به تشکیل ائتلافی برای حمله به مواضع این گروهک در عراق کردند.   آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران موضع تهران در قبال این ائتلاف را به صورت روشن بیان کرده و اهداف آمریکا از حمله به داعش در عراق را نیز بیان فرمودند. مواضع ایشان از نظر شما به عنوان فردی که مستقیماً با گروه تروریستی داعش دست و پنجه نرم کرده است، چه تأثیری داشت؟ 

در ابتدا از رهبری معظم بابت این مواضع و از ملت و دولت ایران تشکر می‌کنم. از شما نیز بابت طرح این سؤال تشکر می‌کنم. سخن ایشان کاملاً متین بود و ما از آن استقبال می‌کنیم. معتقد هستیم که عزم آمریکا و اروپا در حمله به داعش، ضربه زدن به محور مقاومت است. بنده این موضوع را بر اساس مطالعات و پیگیری‌هایم در رسانه‌های اروپایی عرض می‌کنم. همان‌طور که اطلاع دارید رسانه‌های اروپایی صهیونیستی، تحت نفوذ لابی یهودی هستند. بر اساس گزارش‌های برخی رسانه‌های وابسته به بخش خصوصی اروپا، این ائتلاف بین‌المللی به دنبال از بین بردن گروهک داعش نیست، زیرا هیچ پدری فرزندش را نمی‌کشد و هیچ برادری را نمی‌توان یافت که برادرش را بکشد. همه می‌‌دانند که داعش فرزند آمریکا و اسرائیل است.

معتقد هستیم که عزم آمریکا و اروپا در حمله به داعش، ضربه زدن به محور مقاومت است. ائتلاف بین‌المللی به دنبال از بین بردن گروهک داعش نیست، زیرا هیچ پدری فرزندش را نمی‌کشد و هیچ برادری را نمی‌توان یافت که برادرش را بکشد. همه می‌‌دانند که داعش فرزند آمریکا و اسرائیل است.

به واقع ائتلافی که چند روز گذشته در پاریس از آن سخن گفته شد، به دنبال ضربه زدن به محور مقاومت در منطقه است. محوری که از سوریه، ایران و حزب‌الله لبنان و سایر کشورهای حامی این رویکرد از جمله روسیه، چین و گروه «بریکس» تشکیل شده است. بنابراین سخن آیت‌الله سید علی خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی ایران مبتنی بر واقعیت امور است و ما از آن استقبال می‌کنیم. ایشان عین حقیقت را بیان می‌کند. ما اعتقاد داریم که ائتلاف بین‌المللی برای حمله به داعش یک ائتلاف شیطانی بوده و به دنبال از بین بردن این گروهک نیست.

 

 جناب‌عالی گفتید که هدف ائتلاف بین‌المللی به سرکردگی آمریکا به دنبال ضربه زدن به محور مقاومت است. آیا دلیلی برای این موضع خود دارید؟ 

بله، آنها از سالیان دور و قبل از آغاز جنگ علیه سوریه، همواره علیه مقاومت اسلامی توطئه‌چینی می‌کردند. توطئه‌هایشان یکی پس از دیگری محور مقاومت را هدف قرار می‌داد. آنها می‌خواستند ارتش سوریه را متلاشی کنند و چنان‌چه توانایی آن را داشتند، سوریه را تجزیه می‌کردند و در سال‌های گذشته از هیچ تلاشی برای متلاشی کردن سوریه فروگذار نکردند. ولی با وجود همه‌ی این توطئه‌ها نتوانستند کاری از پیش ببرند، بلکه برعکس ارتش سوریه قوی‌تر و سازمان‌یافته‌تر از همیشه شد.

 

بنابراین ارتش کشورمان که از سوی جمهوری اسلامی ایران حمایت می‌شود و ما از ایران و سایر دوستان سوریه بابت حمایت‌هایشان تشکر می‌کنیم، توانست در مقابل توطئه‌ها ایستادگی کند و در نتیجه سوریه توانست روی پای خودش بایستد و مرحله‌ای خطرناک را پشت سر بگذارد. آنها وقتی دریافتند که در تحقق اهداف و توطئه‌هایشان ناکام ماندند، اکنون به تشکیل ائتلاف روی آوردند. این ائتلاف یک ائتلاف شیطانی است. سوریه و عراق دو کشور مهم در این محور به شمار می‌روند. آنها از عراق شروع می‌کنند ولی معتقدم که هدف نهایی آنها سوریه و ارتش این کشور است. چنان‌چه توان ضربه زدن به ایران را هم پیدا کنند، لحظه‌ای دریغ نخواهند کرد. بهترین گواه بر این ادعای بنده همان هواپیمای بدون سرنشینی است که کشورتان اخیراً بر فراز منطقه‌ای نزدیک به تأسیسات هسته‌ای نطنز سرنگون کرد.

سوریه توانست روی پای خودش بایستد و مرحله‌ای خطرناک را پشت سر بگذارد. آنها وقتی دریافتند که در تحقق اهداف و توطئه‌هایشان ناکام ماندند، اکنون به تشکیل ائتلاف روی آوردند. آنها از عراق شروع می‌کنند ولی معتقدم که هدف نهایی آنها سوریه و ارتش این کشور است. چنان‌چه توان ضربه زدن به ایران را هم پیدا کنند، لحظه‌ای دریغ نخواهند کرد.

متأسفانه برخی از کشورهای منطقه از این توطئه‌ها حمایت مالی می‌کنند. اقدامات برخی از این کشورها در حمایت مالی از افراد مسلح غیر اخلاقی و به دور از تمدن است. آنها می‌خواستند سوریه -این کشور با فرهنگ و تمدن اصیل و تاریخی- را تخریب کنند ولی به علت ایستادگی ارتش و ملت سوریه و حامیان آنها در محور مقاومت، همه‌ی توطئه‌های آنان نقش بر آب شد و شایسته است که به جمهوری اسلامی ایران به علت ایستادگی در کنار کشورمان بگویم که متشکریم. ملت سوریه با افتخار از ایران تشکر و قدردانی می‌کند. ما دارای فرهنگ مقاومت هستیم و از رهبر انقلاب، ‌ ملت، دولت و مقامات ایرانی بابت حمایت‌هایشان از ملت سوریه تشکر می‌کنیم و در حقیقت واژه‌ی تشکر برای تقدیر از زحمات کشور شما بسیار اندک است. باور کنید نمی‌دانیم که چگونه از جمهوری اسلامی ایران تشکر کنیم و از صمیم قلب از شما سپاسگزاریم.

 

 به نظر شما چه اتفاقی افتاد که آمریکا و متحدانش به فکر تأسیس یک ائتلاف بین‌المللی علیه داعش افتادند؟ این جنگ را در صورت وقوع تا چه حد جدی ارزیابی می‌کنید؟

نخستین دلیل آن است که آنها به علت به خطر افتادن منافعشان در اربیل عراق ترسیدند. نکته‌ی دوم این‌که آنها نمی‌خواهند با تمام قدرتشان، داعش را هدف قراردهند، بلکه به اصطلاح می‌خواهند این گروهک را قلقلک دهند و به دنبال از بین بردن آن نیستند. ملاحظه می‌کنید که جنگنده‌های آمریکایی طی یک ماه گذشته تقریباً بین ۱۲۵ تا ۱۳۰ بار مواضع داعش را در شمال عراق هدف قرار داده‌اند. این در حالی است که در زمان حمله‌ی آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ روزانه هزار بار مواضعی را بمباران می‌کردند. بنابراین کاملاً روشن است که آنها وارد جنگ حقیقی علیه داعش نشده و تنها به قلقلک دادن آن بسنده می‌کنند.

 

پس از حمله به داعش در عراق، عناصر این گروهک به سوریه می‌روند و آمریکا و متحدانش هم این موضوع را می‌خواهند. هم اکنون ترکیه اعلام کرده که تا زمانی که «بشار اسد» رئیس جمهور سوریه در قدرت باشد، در این ائتلاف شرکت نمی‌کند. ولی ترک‌ها باید بدانند که بشار اسد برخلاف خواسته‌هایشان در قدرت خواهد ماند. اسد متحد مقاومت است و متحد این محور خواهد ماند. قطب‌نمای این محور به سمت فلسطین تنظیم شده و به همین سمت هم حرکت خواهد کرد.

پس از حمله به داعش در عراق، عناصر این گروهک به سوریه می‌روند و آمریکا و متحدانش هم این را می‌خواهند. یک پدر فرزندش را کتک می‌زند ولی به قتل نمی‌رساند. آمریکا و اسرائیل، داعش را در منطقه ایجاد کردند تا ارتش‌های سوریه و عراق را با آن سرگرم نگه دارند. آنها اعلام کردند که مبارزه با داعش طولانی‌مدت خواهد بود و طی آن مدت در منطقه حضور خواهیم داشت.

 شما یکی از اهداف حمله به داعش در عراق را سوق دادن افراد مسلح به سوریه خواندید. به نظر شما مرحله‌ی بعد از ورود افراد مسلح به سوریه چه خواهد بود؟ 

من می‌خواهم از آنها بپرسم که آنها اگر واقعاً به دنبال حمله به داعش هستند، چرا ورود افراد مسلح به سوریه و عراق را متوقف نمی‌کنند؟ عناصر داعش از اردن، لبنان و ترکیه وارد خاک عراق و سوریه می‌شوند. بین ترکیه و سوریه ۳۸ کیلومتر مرز مشترک وجود دارد. بنده اطلاع دارم که در برخی مناطق مرزی ترکیه، اردوگاه‌ها و پایگاه‌هایی برای آموزش عناصر داعش راه‌اندازی شده است. در شهر «ریحانیه» و بین این شهر تا مرزهای سوریه چندین بیمارستان صحرایی به منظور مداوای مجروحان وابسته به گروهک‌های مسلح وجود دارد. بنده با چشم‌های خودم آنها را دیدم. اگر واقعاً به دنبال از بین بردن داعش هستند، بایستی جلوی گسیل شدن افراد مسلح به ترکیه را بگیرند.   هم اکنون این عناصر از همه‌ی نقاط جهان به ترکیه می‌روند و در آن‌جا آموزش دیده و مسلح می‌شوند و همان‌طور که اشاره کردم این امر با حمایت مالی برخی کشورهای منطقه و پشتیبانی اطلاعاتی سرویس‌های جاسوسی اسرائیل، آمریکا و ترکیه و برخی کشورهای دیگر صورت می‌گیرد.

 

 ناظران سیاسی این سؤال را مطرح می‌کنند که آمریکا اگر در اهدافش صداقت داشت، چرا زمانی که داعش منافع ملت سوریه را هدف قرار می‌داد به فکر حمله به داعش نیفتاد؟ 

قبلاً عرض کردم که یک پدر فرزندش را نمی‌کشد. یک پدر پسرش را کتک می‌زند ولی به قتل نمی‌رساند. آمریکا و اسرائیل، داعش را در منطقه ایجاد کردند تا ارتش‌های سوریه و عراق را با آن سرگرم نگه دارند و نمی‌خواهند که این گروهک را از بین ببرند. آنها اعلام کردند که مبارزه با داعش طولانی‌مدت خواهد بود و طی آن مدت در منطقه حضور خواهیم داشت. پیش از این گزارش‌هایی درباره‌ی انتقال سلاح از آمریکا به ترکیه متشر شده بود. این سلاح‌ها در موصل توسط افراد مسلح استفاده شده است. سؤال این‌جاست که چه کسی این سلاح را به داخل خاک عراق منتقل کرده است؟ پاسخ نکته‌ای قابل تأمل است.

 

محور مقاومت در قبال چنین توطئه‌هایی چه اقدامات و تدابیری را باید اتخاذ کند؟ 

خداوند را شکر می‌کنیم که رهبران جریان‌های این محور، آگاه و هوشیارند و می‌دانند چه گامی را در چه زمانی بردارند و بهترین دلیل این گفته‌ام مواضع مهم و برجسته‌ی اخیر رهبری معظم درباره‌ی ائتلاف بین‌المللی برای هدف قرار دادن گروهک داعش در عراق است. گام‌های لازم برای مقابله روشن است. خداوند در آیه‌ی ۶۰ سوره‌ی انفال می‌فرماید: «وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ». لذا معتقدم باید توان ارتش‌هایمان را بالا برده و قدرت خودمان را متحد سازیم و هر چه در توان داریم برای رویارویی با آنها بسیج کنیم. زیرا معتقدم که مراحل آینده بسیار خطرناک‌تر از گذشته خواهند بود.

محافظان رهبری...
ما را در سایت محافظان رهبری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهدی نبی لو mehdi12345 بازدید : 324 تاريخ : پنجشنبه 3 مهر 1393 ساعت: 14:38

 الله اکبر میرزا جواد‌آقا تهرانی پای خمپاره‌انداز

گاهی یک روحانی مسن و پیرمرد، اثرش از روحانی جوان بیشتر است. یکی از علمای محترم مشهد، از مسنّین علمای مشهد که حتما اغلب آقایان می‌شناسند، آقای حاج‌میرزا جواد‌آقای تهرانی، مردِ ملّا، پیرمردِ پشت‌خمیده‌ی با‌ عصا، ایشان چند بار جبهه رفته.

یک‌بار ایشان از جبهه برگشتند آمدند تهران، می‌رفتند مشهد، با بنده ملاقات کردند. خدمت امام رسیدند به من گفتند که من وقتی رفتم جبهه، دیدم بچه‌ها من را به چشم یک پیرمرد نگاه می‌کنند، گفتم نخیر از من هم کار بر می‌آید. بعد به من گفتند که پس شما پای خمپاره بیایید، آقای آقا‌میرزا جواد‌آقا را بردند پای خمپاره. ایشان گلوله‌ی خمپاره را می‌انداختند توی خمپاره و پرتاب می‌شد و می‌خورد به دشمن. خب خمپاره‌انداز، خوب است دیگر. خمپاره‌زنی، یک کار رزمی، شما ببینید چقدر در روحیه‌ی این جوانها اثر می‌کند، چه جانی به اینها می‌دهد.

آن جوانی که می‌بیند این پیرمرد ۸۰ ساله با محاسن سفید، پشتِ خمیده، عصا به‌دست آمده پای خمپاره ایستاده و خمپاره می‌زند، این جوان دیگر ممکن نیست که از مقابل دشمن برگردد عقب و احساس ترس بکند. آقایانی که بودند می‌دانند دیگر، چون خمپاره صدا دارد و معمولاً آن کسی که خودش خمپاره را می‌اندازد سرش را می‌برد عقب و گوشها را می‌گیرد، ایشان می‌گفت خمپاره را که می‌زدم، برای این‌که صدای خمپاره توی گوشم نپیچد، وقتی گلوله خمپاره می‌خواست بیرون بیاید فریاد می‌زدم الله‌اکبر. منظره را مجسم کنید یک پیرمردِ عالمِ محاسن‌سفیدی، پای خمپاره ایستاده هی خمپاره می‌زند، هی می‌گوید الله‌اکبر.

بیانات در تاریخ ۱۳۶۶/۸/۲۶

 

 عملیات شناسایی با شهید چمران

می‌رفتیم برای شناسایی؛ در منطقه‌ای که معروف به «دبّ حردان» است؛ دب حردان در غرب اهواز واقع است. ما این دفعه از طرف شمال می‌خواستیم برویم، از جاده‌ای که می‌رود طرف سوسنگرد، از وسط جاده یک راهی بود آمدیم آن‌جا و بچه‌ها در آن‌جا، مواضع خمپاره مستقر کرده بودند و ما هم داشتیم می‌آمدیم برویم طرف دب حردان، شناسایی کنیم ببینیم دشمن کجاهاست، چه جوری است. چون مهم بود، خود دکتر چمران متقبل شده بود که این شناسایی را انجام بدهد، من هم بودم، یک عده هم از بچه‌ها بودند.

آمدیم به یک نقطه‌ای رسیدیم، بچه‌ها تقسیم شدند به چند قسمت که بروند از طرف‌های چپ و راست و روبه‌رو شناسایی کنند. آن عده‌ای که روبه‌رو رفته بودند با دستپاچگی آمدند و گفتند چند تا نفربر عراقی آمده این‌جا و حالا یا برای شناسایی آمدند یا این‌که ماها را دیده‌اند و آمده‌اند که ما را بگیرند که احتمال اسارت و این چیزها بود. دکتر دید که اینها آرپی‌جی ندارند. چند تا آرپی‌جی‌دار را فرستاد، بعدهم خودش نتوانست آرام بگیرد. گفت من هم می‌روم. من هم می‌خواستم بروم نگذاشت، گفت نه شما نیا، هر چه اصرار کردم نگذاشت بروم، گفت شما همین جا باشید تا ما برگردیم. البته می‌شنیدیم صدای نفربر را، اینجور خیال می‌کنم که خیلی دور نبود، چند صد متری مثلاً فاصله داشت. دکتر و اینها رفتند، ما هم نشستیم با چند تا از بچه‌ها، البته ما هم آرپی‌جی‌زن داشتیم و سلاح انفرادی هم داشتیم؛ ژِ۳ و کلاشینکف.

نشسته بودیم منتظر که ببینیم اگر آنها احتیاج به کمک داشتند برویم جلو، اگر هم برگشتند که برگردیم عقب. در همین حین دیدیم که دور و بر ما را دارند با توپخانه می‌کوبند. اتفاقاً زیر یک درختی نشسته بودیم، چون هوا هم گرم بود زیر یک درختی نشسته بودیم که سایه باشد، داشتند همان درخت را که یک گرایی محسوب می‌شد خودش، یک نشانی محسوب می‌شد آن‌جا را داشتند می‌کوبیدند. ما یک قدری دراز کشیدیم و خودمان را محافظت می‌کردیم، بعد دیدیم نه این‌جا را سخت دارند می‌کوبند، گفتیم برویم آن‌طرف‌تر یک خرده، ببینیم چه می‌شود باز هم می‌کوبند یا نه. بنا کردیم با حالت خنده به سرعت خودمان را کشیدیم عقب، در همین حین البته چند تا توپ زدند که ما خوابیدیم؛ خب من  دقیقاً یادم است واقعاً لطف خدا بود که اینها به ما اصابت نمی‌کرد. همین‌طور که دراز کشیده بودیم اطراف ما این ترکشهای خمپاره می‌خورد زمین؛ تَرَک تَرَک تَرَک من می‌شنیدم صدایش را. حتی یک جوی آبی نزدیکمان بود، می‌ریخت توی آب؛ تِک تِک تِک همچین پشت سر هم می‌ریخت توی آب، داغ بود، جسم آهن داغی که خب توی آب بخورد یک صدایی می‌کند. یک مقداری که عقب رفتیم دیدیم همان نقطه‌ای که ما نشسته بودیم - که درخت بود و اینها - همان نقطه را، دقیقاً همان نقطه را زدند که اگر ما آن‌جا بودیم این گلوله‌ی توپ می‌خورد وسط جمع مثلاً شش، هفت نفری ما و لابد یک چند تا شهید داشتیم. غرض سعادت شهادت نداشتیم یا سعادت زنده ماندن داشتیم.

بیانات در تاریخ ۱۳۶۰/۱۰/۱۶

 

 امداد غیبی یعنی یک تیپ مقابل دو لشگر

می‌دانید که یکی از امدادهای الهی در جنگ‌های رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله این بوده که نیروهای دشمن را در چشم سپاهیان اسلام، کم جلوه می‌داده «اذا التقیتم فی اعینکم قلیلا و یقللکم فی اعینهم» در قرآن است، شما را در چشم آنها زیاد نشان می‌دهیم، آنها را در چشم شما کم نشان می‌دهیم. می‌دانید روحیه یکی از اساسی‌ترین عناصر رزم است دیگر، اگر روحیه نباشد، هرچی هم عدد زیاد باشد، فایده‌ای ندارد و این روحیه ایجاد می‌کند. من این را در جنگ احساس کردم.

من حالا عیب ندارد این را بگویم: یک وقتی در مقابل دو لشگر و نیم عراقی در غرب اهواز ما فقط یک تیپ داشتیم، آن هم یک تیپی که استعدادش به قدر یک گردان هم نبود! عراقیها از ترس این تیپ جلو نمی‌آمدند، عراقیها تا بیست کیلومتری اهواز تقریباً آمدند، چرا جلوتر نیامدند؟ از چی می‌ترسیدند؟ از یک تیپی که آن‌جا توی زمین فرو رفته بود و سنگر کنده بود و مستقر شده بود. این تیپ را وقتی ما می‌رفتیم می‌دیدیم، واقعاً دلمان می‌سوخت که نیروهای ما چه‌قدر کم‌اند. یک تیپ ضعیفی بود که اولش استعداد آن در حد یک گردان بود. و حالا اگر بگویم که این تیپ چند تا تانک داشت؛ واقعاً هر شنونده‌ای تعجب خواهد کرد. یک تیپ بی‌استعداد ضعیف از لحاظ تجهیزات و از لحاظ نفرات، عمدتاً از لحاظ تجهیزات زرهی، این تیپ، دو تا لشگر را جلوی خودش معطل کرده بود. به فاصله‌ی دو، سه کیلومتری همین تیپ، دُبّ حردان معروف که مدتها اسمش سرِزبانها بود و لابد شنیدید، که بعد هم ما آن را گرفتیم، یعنی نیروهای اسلام گرفتند دبّ حردان را. آن دبّ حردان معروف مرکز نیروهای عراقی بود، دو لشگر و نیم نیروی عراقی آن‌جا گسترش یافته بود و نیروهای ما این‌قدر بود.

اینها از ترس همان یک تیپ، جلو نمی‌آمدند. ببینید در چشم آنها ما زیاد می‌شویم. در عوض بچه‌های ما، یک تیمهای کوچکِ مثلاً پنجاه نفری، شصت نفری تشکیل می‌دادند از نیروهای داوطلب یا سپاه یا مخلوطی از داوطلب، سپاه، گاهی هم ارتشیها، و اینها می‌رفتند، نفوذ می‌کردند در داخل دشمن، در دل دریای دشمن، واقعاً دریایی از دشمن بود، نفوذ می‌کردند، ضربه می‌زدند، چند تا تانک می‌زدند و برمی‌گشتند.

این ناشی از این بود که دشمن را کم، کوچک و ضعیف می‌شمردند و جرأت می‌کردند بروند طرفشان. این یک امداد غیبی است دیگر، که من این را خودم مشاهده کردم. یعنی این کم دیدن آنها [یعنی عراقیها] و زیاد نمودن ما به آنها یک لطف الهی بود. البته این لطف را من ناشی از توجهات نیروهای ما می‌دانم. همان وقت من در نماز جمعه بارها یاد کرده بودم از کسانی که در سنگرها، در کنار تانکها، در داخل جبهه با چه توجهی به خدا و با چه خلوصی کار می‌کنند، اینها البته زمینه‌ی این لطف الهی است.

بیانات در تاریخ ۱۳۶۱/۱/۱۰

 

 

 به امام بگویید پسرم فدای شما 

شنیده نشد که خانواده‌ی شهیدی بی‌تابی و ناشکری کند. البته گریه کردن ایرادی ندارد؛ امّا ناشکری نکردند. برای خدا دادند و این، آن چیزی است که مردان بزرگ عالم را تحت تأثیر قرار می‌دهد. زمانی من به مازندران آمدم. در یکی از شهرهای مازندران، بعد از سخنرانی، وقتی می‌خواستم سوار اتومبیل شوم، دیدم خانمی به اطرافیان اصرار می‌ورزد که با من صحبت کند. گفتم که بگذارند بیاید. خانم جلو آمد و گفت: پسر من در دست بعثیها اسیر بود. همین چند روز قبل به من خبر دادند که او زیر شکنجه کشته شده است. شما که به تهران رفتید، از قول من به امام سلام برسانید و بگویید: پسر من فدای شما؛ من ناراحت نیستم.

این جمله را در همین مازندران - در بابل یا ساری، یادم نیست - خانمی به من گفت. وقتی در تهران مطلب را به امام گفتم، آن مرد با عظمت و با ابهّت و آن کوه صبر و حلم، چنان در هم و منقلب شد که تعجّب کردم!

بیانات در حسینیه‌ی «عاشقان کربلا» در ساری ۱۳۷۴/۰۷/۲۲

 

 

 روزهای غمگین خرمشهر و آبادان

در اهواز آن روزهای اول جنگ و هفته‌های اول جنگ بعد از آنی که خرمشهر بوسیله‌ی دشمنان اشغال شده بود و آبادان در محاصره بود، و سرتاسر جزیره‌ی آبادان زیر آتش دشمن بود، بنده وقتی نگاه می‌کردم به نقشه‌ی جزیره‌ی آبادان و شهر خرمشهر مثل این‌که یک دست قوی، یک پنجه‌ی قوی این قلب من را به شدت می‌فشرد. توی اتاق کار ما - اتاق جنگ در آن محل جنگهای نامنظم - نقشه‌های گوناگونی بود. چون عملیات نامنظم و چریکی نسبت به آن منطقه‌ی آبادان انجام می‌شد، نقشه‌ی جزیره‌ی آبادان به طور کامل وجود داشت آن جا. هر وقت من چشمم به این نقشه می‌افتاد تمام روحم زیر فشار قرار می‌گرفت، از تصور این‌که خرمشهر عزیز و این خانه‌ها و این کوچه‌ها و این خیابانها و این نخلستانها زیر پای دشمن غاصب و متجاوز است. تمام فشاری که ما آن روز می‌آوردیم برای تجهیزات به مناسبت امیدی بود که داشتیم؛ متأسفانه هر چه می‌شنیدیم از آنهایی که اختیارات دست آنها بود آیه‌ی یأس بود. عده‌ای باورشان شده بود که ما خرمشهر را از دست دادیم، و معتقد بودند که باید بنشینیم با دشمنی که وارد خانه‌ی ما شده مذاکره کنیم تا در سایه‌ی این مذاکره بتوانیم وجب وجب و قدم قدم سرزمینهای خانه‌ی خودمان را پس بگیریم. حالا چقدر طول می‌کشید خدا می‌داند...

بیانات در دیدار جمعی از مردم خرمشهر ۱۳۶۴/۸/۵

 

 

 به توصیه‌ی امام عمل کردم و وصیت‌نامه‌ها را خواندم...

این وصیت‌نامه‌هایی که امام می‌فرمودند بخوانید، من به این توصیه‌ی ایشان خیلی عمل کرده‌ام. هرچه از وصیت‌نامه‌های همین بچه‌ها به دستم رسیده - یک فتوکپی، یک جزوه - غالباً من اینها را خوانده‌ام؛ چیزهای عجیبی است. ماها واقعاً از این وصیت‌نامه‌ها درس می‌گیریم. این‌جا معلوم می‌شود که درس و علم و علم الهی، بیش از آنچه که به ظواهر و قالبهای رسمی وابسته باشد، به حکمت معنوی - که ناشی از نورانیت الهی است - وابسته است. آن جوان خطش هم بزور خوانده می‌شود، اما هر کلمه‌اش برای من و امثال من، یک درس و یک راهگشاست و من خودم خیلی استفاده کرده‌ام.در بسیاری از موارد، به پدر و مادرشان می‌نوشتند که ما از این‌جا دل نمی‌کَنیم؛ این‌جا بهشت است و زندگی این‌جاست. مثلاً در جواب این‌که مادرش نوشته بود پسرم! زودتر بیا، یا به ما خبر بده، می‌گوید اصلاً آن‌جا زندگی نیست؛ زندگی این‌جاست. این همان معنویت بود. وقتی معنویت هست، دلها مجذوب آن می‌شود. وقتی دلها مجذوب شد، نیروها به دنبال دلها و اراده‌ها حرکت می‌کند. وقتی این‌طور شد، بزرگترین قدرتها نمی‌توانند یک ملت را شکست بدهند. برادران! این واقعیت در ایران اتفاق افتاد؛ بزرگترین قدرتهای دنیا نتوانستند ایران را شکست بدهند.

محافظان رهبری...
ما را در سایت محافظان رهبری دنبال می کنید

برچسب : سایت مقام معظم رهبری, نویسنده : مهدی نبی لو mehdi12345 بازدید : 323 تاريخ : پنجشنبه 3 مهر 1393 ساعت: 14:30